جدول جو
جدول جو

معنی خش خور - جستجوی لغت در جدول جو

خش خور
میان استخوان دو کتف، خوش خبر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خودخور
تصویر خودخور
ویژگی کسی که بسیار غصه می خورد و رنج خود را آشکار نمی کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش خوار
تصویر خوش خوار
خوش خوراک، ویژگی آنکه خوب غذا می خورد یا غذاهای خوب می خورد، ویژگی خوراک لذیذ و خوش مزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خشک آخور
تصویر خشک آخور
آخوری که در آن کاه و جو نباشد، کنایه از زندگی فاقد چیزی برای خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش خوش
تصویر خوش خوش
کنایه از از روی خوشی
کم کم، به تدریج و تأنّی، متدرّج، رفته رفته، اندک اندک، خوش خوشک، کم کم، پلّه پلّه، جسته جسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خش خشه
تصویر خش خشه
خش خش، صدای حرکت خفیف دو چیز بر روی یکدیگر مانند کاغذ، برگ خشک و پارچۀ آهاردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش خبر
تصویر خوش خبر
ویژگی آنکه خبر خوش می آورد، مژده دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
خوش اخلاق، دارای اخلاق نیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش خوش
تصویر خوش خوش
رفته رفته، آهسته آهسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لش خور
تصویر لش خور
آنکه لاشه خورد جیفه خوار، کرکس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر خور
تصویر سر خور
آنکه همسرش پیش از وی فوت کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خود خور
تصویر خود خور
کسی که غضه بسیار می خورد و از غم خوردن ضعیف و نحیف میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خورخور
تصویر خورخور
آوازی که از بینی و گلوگاه بعض مردم خوابیده برآید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رد خور
تصویر رد خور
رد خور ندارد قطعی است حتمی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آش خوری
تصویر آش خوری
ظرفی گود که در آن آش خورند، کفچه ای که بدان آش گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در خور
تصویر در خور
شایسته موافق مناسب لایق سزاوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لش خوار
تصویر لش خوار
آنکه لاشه خورد جیفه خوار، کرکس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خودخور
تصویر خودخور
((~. خُ))
کسی که غصه بسیار می خورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آش خور
تصویر آش خور
کنایه از کسی که تازه به سربازی رفته، تازه کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از در خور
تصویر در خور
قابل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
Rasping
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
Benignly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
از طریق بوسه، دل جویی کردن از راه بوسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
خوش خوان خوش صدا
فرهنگ گویش مازندرانی
خوش خبر
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
доброжелательно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
хриплый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
gutmütig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
rau
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
грубий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
лагідно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
łagodnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
szorstki
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
刺耳的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خوش خو
تصویر خوش خو
良性地
دیکشنری فارسی به چینی